نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

آخرین شب تابستان

پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم


چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم


اگر داغ دل بود ما دیده ایم

اگر خون دل بود ما خورده ایم


اگر دل دلیل است آورده ایم

اگر داغ شرط است ما برده ایم


اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم

اگر خنجر دوستان,گرده ایم


گواهی بخواهید:اینک گواه

همین زخم هایی که نشمرده ایم


دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم

.

قیصر امین پور .

آخرین شب تابستان،دوباره پاییزه فصل تولد من

پاییز خوبی پیش رو  داشته باشید دوستان عزیز

۹۵/۰۷/۰۱
علی پورهاشمی