نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

خدایا ببخش

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۲ ب.ظ

تو اوج جوونی به پیری رسیدم خدایا دیگه بیشتر از این تحمل ندارم، بغضم شکسته می دونم چه کردم به این قلب خسته ام ،خدایا من که جز تو کسی رو ندارم 

یا رب الهی العفو

.

پی نوشت:

خدایا...چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم و زبان به حمد و ثنایت بگشایم درحالی که خود از کرده خویش آگاه و پشیمانم

تمام زندگیم اعتقاداتم هست...

 قضاوت ممنوع شاید این گناه دورغ،غیبت،و تهمت و ترک نماز و قسم باشه...

۹۵/۰۷/۲۳
علی پورهاشمی