نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

قطاری که به مقصد نرسیده..

يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ق.ظ

صدای تلق تلق چرخ های قطار لالایی آرامی برای مسافران قطار تبریز- مشهد شده بود.زن و مرد و کودکی که آرام و امیدوار به امنیت سیستم ریلی کشورشان در خواب ناز بودند و حتی سرمای هوا و توقف چند دقیقه ای قطار و قطع شدن لالایی هم نتوانسته بود خواب شیرینشان را قطع کند.ناگهان اما صدای مهیبی خواب همه را پاره کرد.کودکی از بالای تخت به پایین افتاد و صدای گریه اش در فریاد ترس کوپه های بغلی گم شد.کسی از آنطرف تر فریاد زد آتش، و صدایش در همهمه هراس حاضران ناپدید شد. راهی برای فرار اما نبود. زن و مرد و کودک و نوزاد، در آتش سوختند و راهی برای فرار پیدا نکردند. بعدها گفتند جنازه بسیاری از چهل و چهار زن و مرد و کودکی که در آتش جزغاله شدند آنچنان سوخته که برای شناسایی نیاز به آزمایش دی ان ای دارد.

یک جای کار اما انگار می لنگید. مگر قرار نبود قطارها امن باشد؟ مگر قرار نبود زن و بچه مردم با آرامش در این کوپه ها بخوابند و با یک دنیا امید و آرزو به زیارت امام غریب بروند؟ پس چرا باید غریبانه در این بیابان برف زده کباب شوند؟

ظاهرا مسئولان هم در خواب بودند. یادشان رفته بود انگار که اگر همه بخوابند پس چه کسی باید هوای جان مردم را داشته باشد؟ خواب بودند همه، بالاخره هفت صبح جمعه شما هم باشی می خوابی دیگر....

روحشان شاد و یادشان گرامی

#تسلیت#آذربایجان_تسلیت #قطارتبریز_مشهد#امام_رضا

۹۵/۰۹/۰۷
علی پورهاشمی