بی سوادی سیاسی
آشنایی با سواد سیاسی بعد از سواد زندگی،از ضروریات زندگی امروزی است و منجربه انتخاب سیاستمداران حرفهای برای اداره حکومت توسط شهروندان میشود.در صورت نا آشنایی شهروندان با دانش سیاسی، پوپولیستها بر عرصه قدرت رسوب میکنند و فقر و فساد را در جامعه حاکم مینمایند.
بدترین بیسواد، بیسواد سیاسی است:بیسواد سیاسی کور و کر است، درک زندگی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، آزادی، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و میگوید که از سیاست بیزار است.،و من سیاسی نیستم.» چنین آدم عوام و بیمسئولیتی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که فساد وفحشاء و کودکان خیابانی را میسازد،قتل و غارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید و استبداد را دامنگیر میکند.برتولت برشت اندیشمند آلمانی،این نوع از بیسوادی نه سن میشناسد، نه جنس، نه تحصیلات، میتوان تحصیل کردگانی بیشماری یافت که دچار شکل حاد بیسوادی سیاسی هستند و فقدان دادههای سیاسی در ذهنشان تمام قوای آنان را متمرکز بر تزاید منافع فردی کرده و بیگانه با منفعت جمعی نموده.شعور سیاسی حس مالکیت اجتماعی میآفریند و نبودش فرد را محصور در دایره تنگ منافع شخصی میکند.
سواد و شعور سیاسی مدیریت کلان را برای دولتمردان و حاکمان پوپولیست سخت مینماید.از اینرو در حکومتهای مستبد از رشد سواد سیاسی در جامعه جلوگیری میکنند و دشمن آزادی بیان و شفافیت سیاسی هستند ولی بیشعوری سیاسی کار دولتمردان را سهل و بالطبع زندگی شهروندان را مشکل و طاقتفرسا مینماید.
شعور سیاسی در دنیا امروز نه اطلاعاتی فانتزی، بلکه یک نیاز اساسی است، برای راحت نفسکشیدن،در رفاه زندگیکردن و احساس شهروند حق مدارکردن،قدمگذاشتن به میدان سیاست عاری از دغلبازی و فریب و کاسب کاری معمولاً کار انسانهای از خودگذشته و بزرگ است که تنها به منافع و بهروزی جمع و به مردم و وطن خود میاندیشند. یک ملت غیرسیاسی و ناآگاه را به آسانی میتوان فریب داده، به هر راهی که سود طبقات ستمگر و مستبد در آن مثمر باشد،کشانید. فرد غیرسیاسی قادر نیست که رویدادهای جامعه را تحلیل نموده، عوامل پنهان در پس تبلیغات جاری را دریابد، با یک ساندیس و یک کیلو سیبزمینی رأی میدهد و…
«کسانی که خودشان را از سیاست به دور نگه میدارند، توسط احمقها اداره میشوند.»
پی نوشت:
اما ریشه ای فعالیت های سیاسی و عقیدتی من شروع اش بر می گردد..به صبح جمعه ۲ خرداد ۷۶ وقتی که هشت سالم بود.،و دایی ام با مادر عزیزم تماس گرفت و گفت به آقای ری شهری رای بدهید.و همیشه در زندگی برام سخت هست،که کسی برایم و یا برایمان تعیین و تکلیف کنه و حتی به مدل مو و لباس و طرز تفکرم کار داشته باشه و ایراد بگیرد.و دلیل دوم که منطقی تر هست🙄در کودکی ام بود وقتی ازم می پرسیدن چرا خاتمی،خاتمی می کنی منم می گفتم چون خوشگله و مهربونه...😊و من نیز همیشه لجباز بودم و زیر بار حرف ناحق نمی رفتم.و با بستگان در جنگ و جدل بودم،البته این جنگ و جدل ها باعث شد که یکسری آگاهی و شناخت عقاید و طرز تفکر افراد آشنا بشم...باید بدانند من خودمم که راه خود و اصول زندگیم را تعیین می کنم و خواهم کرد.،و در جایی که نتوانم رفتار و راه درست را انتخاب کنم از مشاور کمک خواهم گرفت.
دوستان،خانواده عزیزانم می دانم نگران هستید.ولی تو رو خدا هیچ وقت حق ابراز عقاید،نظرات سیاسی،حق خواستن،و دوست داشتن شخصی را از کسی نگیرید.،و نگویید بخاطر....(البته شاید بخاطر آینده،و پاتون تو زنجیر بودن باشد)چون من خودم راه هم را انتخاب کردم وخواهم کرد.و هیچوقت به خاطر اطرافیانم روی ارزش ها و عقایدم و نظراتم در همه حوزها پا نخواهم گذاشت.(البته من حقیر فرد مهمی نیستم،فقط سعی می کنم تاثیر گذار باشم)و بدانید عقاید من به کسی صدمه نمی زند..مگر من چه می خواهم جزء آزادی و رفاه اجتماعی و حق ابراز عقیده...مایک حق و حقوقی داریم که باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم و من حقیر این تلاش را خواهم کرد.موفق و سربلند باشید..