نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

کافه گردی

يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۵۰ ق.ظ

قبل از ،زمستان سیاه نود و دو بیشتر اوقات به کافه می رفتم ، و زمانی که به دیدار دوستانم می رفتم بهترین مکان برای گفت و گوی کافه بود.

کافه را خیلی دوست دارم بخاطر اینکه در کافه با آدم های جدید آشنا می شویم.،به مرور زمان وقتی همش به کافه ای می رویم با آدم ها آشنا و ارتباط برقرار می کنیم. به نظرم کافه محلی است برای تجمع های غیرکاری و یک فضایی خودمانی و صمیمی یک مکانی که امکان دارد با افراد تبادل اندیشه و نظر کنیم.من همیشه فضایی کتاب ،فکر و گفت و گوی را دوست دارم.، گفت و گو یک مسئله بسیار مهمی است که من فکر می کنم در فرهنگ مان خیلی نیاز داریم بهش،ما آدم ها باید باهم حرف بزنیم...

شهرنوش پارسی پور یک رمان دارد به نام عقل آبی که در اواخر رمان به فرهنگ کافه نشینی می پردازد: می گوید چقدر خوب بود در ایران فرهنگ کافه نشینی بیشتر گسترش پیدا می کرد.، فرهنگ تبادل فکر ، تبادل نظر و فرهنگ حضور جمعی در یک جایی خارج از خانه در جایی که میشه درباره خیلی از مسائل حرف زد، فکر کرد و با آدم های جدید آشنا شد.

متاسفانه کافه ایده آل که مدنظر هست در شهر خودم پیدا نکردم..شاید یه کافه ای  یه روزی بزنم اگر شرایط اش فراهم بشه 

پاینده باشید...

#کافه_گردی #کافه #تنهایی #گفتگو #فرهنگ

۹۶/۰۴/۰۴
علی پورهاشمی