بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۵ ب.ظ
«بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین»
در گذر عمر ندیدم لبی را خندان
ندیدم دلی را شادمان
بر لب جوی نشستم گریان
نگریستم در آن
من گریستم در آن بِسان دگران
پر نمی شد آن جوی از آن سیل روان
دیده هایم پر بود از آن
رفته بود از دستم این عمر گران
دیده هایم خون گشت از آن
چه گذشت در این سالیان
آه و حسرت و اشک نبود مرهم دردمان
ای امان ، ای امان ، ای امان
_
شاعر:مصطفی خواجویی نژاد
پی نوشت: خسته ام
۹۶/۰۴/۳۰