نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

پس از پنج سال مرگ تو را می پذیرم

بی آنکه باور داشته باشم 

اما دریغ از نداشته ها...

تنها راه زندگی کردن این است باور کنیم می میریم !

دانستن با باور کردن فرق دارد و در کمال حیرت پس از مرگ‌ تریلیاردها آدم هنوز هیچ کدام مان باور نکردیم که می میریم !

_

من امروز مرگ مادربزرگم را باور کردم

۹۷/۰۱/۰۳
علی پورهاشمی