نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

حس

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۲۶ ب.ظ

حس

چیزی که ندارم این روزها

خسته ام ،بی حوصله ام و کلافه خیلی وقته که حوصله هیچ کاری ندارم حتی مطالب شبکه های اجتماعی را‌ نمیخونم

یعنی حتی حس ندارم برم بخونم، نه اینکه دلم نخواد بخونمشون ها.. خیلی هم دلم میخواد..امانمیتونم حس اش نیست.. تصمیم دارم خودم دیگر مطالب چند سطری ننویسم و چون می دانم خیلی ها دیگر حس و حال خواندن مطالب زیاد را ندارند.

این نداشتن حس من را از روزمره هام هم عقب انداخته با بدبختی سعی میکنم ریتم زندگی ام را تغییر بدم ولی نمیشه و یه روال مرتبی را تاحدودی پیاده کنم که همه چیز روی برنامه باشه اما نمیشه...

نمیدونم تاکی می تونم به این زندگی اجباری ادامه بدم... درست مثه اینکه توخونه خودت زندانی هستی...

حس زندگی دیگر نیست... اصلا زندگی بدون عشق یعنی همین...

#حس #حس_اش_نیست #عشق #زندگی #روزمرگی #جوانی #هوای_ابری

۹۷/۰۲/۱۷
علی پورهاشمی