نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

یاد گرفتم در زندگی مهربان باشم

سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۲۵ ق.ظ

یاد گرفتم در زندگی 

مهربان باشم ، صداقت داشته باشم

به همه عشق بورزم ، قلب پاک داشته باشم

و می دانم یک روز همه این‌ ها به خودم باز خواهد گشت...  

در این روزهای آخر بهار داشتم متن های دلنشین فروغ را می خوانم که به این دل نوشته اش رسیدم فکر می کنم احوال این روزهای من هست که نامردی، بی رحمی زیاد دیدم در این روزهای زجرآور ...

_


تو مهربان باش

بگذار بگویند ساده است

فراموشکار است

زود میبخشد

سالهاست دیگر کسی در این سرزمین ساده نیست...

از همان وقتی که دیوار کاهگلی رفت و آجر و سنگ آمد

از همان وقتی که ایوان شد بالکن

خانه شد لانه

دل شد گل

و کم کم

انسان شد صرفاً موجودی برای رفع نیاز های خود

اما تو تغییر نکن!

تو باش و نشان بده آدمیت هنوز نفس میکشد

هنوز میشــــود رو کســـی حســـاب باز کرد آن هم از نوع مــادام العــمر...

هنوز هســتند کســـانی که میشــود به سرشـــان قســـم راسـت خورد...

هنوز هست کسی که دل بهانه ی خوب بودنش را بگیرد هر از چند گاهی...

این کره ی لجن گرفته به بودنت نیاز دارد

لااقل تو تغییر نکن ...

مهربانم مهربان بمان

متن بالا را خودم به خودم گفتم 😊🙂🙄😄😊 تازه خسته ام و خوابم میاد

پاینده باشید

۹۷/۰۳/۲۹
علی پورهاشمی