نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

می گویند حلب آزاد شده. یونیسف می گوید:همه کودکان حلب آسیب روحی و روانی دیده‌اند..کودکان، قربانیان اصلی جنگ‌ها هستند..کودکان پس از جنگ دچار مشکلات روحی و جسمی فراوانی می‌شوند.مطالبی که بیان شد تیترهای خبرهای سوریه هست،که در این چند روز خوانده ام.

 

از هر گوشه این منطقه تاریخ ساز، آتشی بلند شده که هم عوامل داخل منطقه و هم قدرت های جهانی ومنطقه ای  در شعله ور کردن آن نقش دارند و برای شعله ور ماندنش در آن می دمند. اما آنچه این روزها در کشورهای این منطقه می گذرد، فقط به همین روزها و حتی چند سال آینده محدود نمی ماند. 

جنگ های خاورمیانه تا دهه های آینده این منطقه را رها نمی کند.دلیل آن هم این نیست که بحران های سوریه، عراق، فلسطین و یمن پایانی نخواهند داشت.حتی اگر همین فردا جنگ در سویه  پایان یابد یا گروه های مسلح سوریه سلاح هایشان را زمین بگذارند، مصیبت این کشورها تا دهه ها بعد ادامه می یابد.

 .

دلیل این ادعا، کودکانی هستند که قرار است نسل بعدی را تشکیل دهند؛ کودکانی که اکنون به جای تحصیل و آماده شدن برای آینده، یا در اردوگاه های مرزی و مستقر در کشورهای دیگر آواره و سرگردانند، یا سلاح به دست گرفته اند و مشغول جنگ هستند. آنها هر کاری می کنند غیراز آماده شدن برای ساختن آینده کشورهایشان. نسل بعدی سوریه در خشونت، بی‌سوادی و ناآگاهی به سر خواهند برد.حلب آزاد نشد،حلب ویران شد.حلب درگیر خشونت و ناآگاهی و تعصب شد. لعنت به جنگ...

بابت تصاویر دلخراش عذر خواهی میکنم.

۲۸ آذر ۹۵ ، ۰۱:۵۳
علی پورهاشمی

در زندگیت با آدمهایی برخورد خواهی کرد ،
که آزارت می دهند ...
تحقیرت میکنند ...
عهدشان را میشکنند ...
به تو دروغ میگویند ...
حقت را میخورند ...
هیچگاه منش خود را ،
درسطح آنها پائین نیاور ...
و درصدد کینه و انتقام بر نیا !
آنها را ببخش و در گذر ...
همه چیز را به خدا واگذار کن ،
او بهترین داور است ...
و هیچ حقی را ضایع نمیکند ...
این قانون طبیعت است .
به این قانون عمل کن ...
تا همیشه از آرامش درون برخوردار باشی ... !

۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۱:۰۰
علی پورهاشمی

روز دانشجو را بر همه ی دانشجویان راستین، که غلام نمره ‌و برده ی استاد و عاشق مدرک نیستند تبریک عرض می کنم

به قول استاد دکتر بادکوبه ای عزیز

نکند نمره‌ و ‌مدرک،بت تازه ی ما گردد، نکند،دانشگاه، دکان کاسبی تلقی شود و تخته سیاه یا وایت برد ، تخته ای شود که‌ما « جنازه ی علم راستین را» بر روی آن غسل داده و به قبرستان تاریخ تحویل دهیم. 

یاد تمام عزیزان در خون خفته شانزده آذر و شهدای دانشجو همواره سبز و راهشان پر رهرو

_

#روزدانشجو #دانشجو_زنده_است

۱۶ آذر ۹۵ ، ۱۳:۳۸
علی پورهاشمی

رسم حضور روسای جمهوری در دانشگاه ها از زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی عزیز باب شد،حضور رئیس دولت اصلاحات در دانشگاه با استقبال گسترده دانشجویان و حواشی پر شمار همراه بود.
استقبال پرشور سال های اول در سال انتهایی البته با واکنش انتقادی،طیف تندرو دانشجویان روبرو شد و شعارها علیه رئیس جمهوری وقت بالا گرفت؛ دانشجویی رخ  به رخ رئیس جمهوری ایستاد و با فریاد به انتقاد از خاتمی پرداخت که چکار کرده و چه دستاوردی داشته؛رئیس جمهوری هم به او گفت؛ نمی شنود و دانشجو  بلند تر فریاد بزند!! دانشجو با فریاد حرفش را تکرار کرد و خاتمی با لبخند  گفت:«من اگر تنها کاری که کرده باشم همین باشد که دانشجو در برابر رئیس جمهوری بایستد و با فریاد حرفش را بزند و احساس امنیت کند و حق خودت را، بگیرید، من این جرات را بهتون دادم...

پی نوشت: خاتمی به ما یاد داد،گفتگو کنیم، یاد داد حرف مان را بدون لکنت زبان و بدون ترس بزنیم،به ما یاد داد دنبال صلح و آزادی اندیشه باشیم.به ما گفت اگر آزادی نبود،اندیشه نیست.و اگر اندیشه نبود،زندگی،زندگی انسانی نیست.به ما گفت باید قدرت خود را باور کنیم و ابراز وجود کنیم.

جوانان هیچ وقت از حرف زدن وانتقاد کردن با خاتمی عزیز احساس ترس و نگرانی نکردند.خاتمی به حرف ها خوب گوش می داد و راهنمایی می کرد و گاهی لبخند می زد.دلمان برایت تنگ شده سید...


۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۳:۴۸
علی پورهاشمی

۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۱
علی پورهاشمی

صدای تلق تلق چرخ های قطار لالایی آرامی برای مسافران قطار تبریز- مشهد شده بود.زن و مرد و کودکی که آرام و امیدوار به امنیت سیستم ریلی کشورشان در خواب ناز بودند و حتی سرمای هوا و توقف چند دقیقه ای قطار و قطع شدن لالایی هم نتوانسته بود خواب شیرینشان را قطع کند.ناگهان اما صدای مهیبی خواب همه را پاره کرد.کودکی از بالای تخت به پایین افتاد و صدای گریه اش در فریاد ترس کوپه های بغلی گم شد.کسی از آنطرف تر فریاد زد آتش، و صدایش در همهمه هراس حاضران ناپدید شد. راهی برای فرار اما نبود. زن و مرد و کودک و نوزاد، در آتش سوختند و راهی برای فرار پیدا نکردند. بعدها گفتند جنازه بسیاری از چهل و چهار زن و مرد و کودکی که در آتش جزغاله شدند آنچنان سوخته که برای شناسایی نیاز به آزمایش دی ان ای دارد.

یک جای کار اما انگار می لنگید. مگر قرار نبود قطارها امن باشد؟ مگر قرار نبود زن و بچه مردم با آرامش در این کوپه ها بخوابند و با یک دنیا امید و آرزو به زیارت امام غریب بروند؟ پس چرا باید غریبانه در این بیابان برف زده کباب شوند؟

ظاهرا مسئولان هم در خواب بودند. یادشان رفته بود انگار که اگر همه بخوابند پس چه کسی باید هوای جان مردم را داشته باشد؟ خواب بودند همه، بالاخره هفت صبح جمعه شما هم باشی می خوابی دیگر....

روحشان شاد و یادشان گرامی

#تسلیت#آذربایجان_تسلیت #قطارتبریز_مشهد#امام_رضا

۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۶:۲۰
علی پورهاشمی

به خودت بیشتر نگاه کن

بیشتر از این ها چهره ات را

در آینه ی قدی اتاقت
تحسین کن
گاهی خودت را
نیمه ی گمشده ی خودت بدان
شاید یکروز دلت برای
امروزت تنگ شد
گذر زمان
از آنچه در آینه میبینی
نزدیک تر است ...
.
پی نوشت:
 گذر عمر خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت...از فکر این که چقدر حرف داشتم و نزدم،چقدر ظلم دیدم،چقدر رفتم و نرسیدم،چقدر دوست داشتم و بیان نکردم،چقدر کار ناتمام دارم...چقدر....

۰۴ آذر ۹۵ ، ۱۹:۰۱
علی پورهاشمی