نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

«بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین»

در گذر عمر ندیدم لبی را خندان
ندیدم دلی را شادمان
بر لب جوی نشستم گریان
نگریستم در آن
من گریستم در آن بِسان دگران
پر نمی شد آن جوی از آن سیل روان
دیده هایم پر بود از آن
رفته بود از دستم این عمر گران
دیده هایم خون گشت از آن
چه گذشت در این سالیان
آه و حسرت و اشک نبود مرهم دردمان
ای امان ، ای امان ، ای امان
_

شاعر:مصطفی خواجویی نژاد

پی نوشت: خسته ام


۳۰ تیر ۹۶ ، ۱۲:۳۵
علی پورهاشمی

من خیلی ناراحت می شم از خروج هر آدمی که علوم انسانی خوانده ، روشن فکر است ادبیات و فلسفه می داند.، زبان خوانده ، هنرمند و جامعه شناس است. و با ادبیات جهان آشناست. 
جمعیت ایران یک جمعیت جوان است ولی متأسفانه به جوانان بهاء داده نمی شه.
چرا باید فرار نخبگان داشته باشیم و کشور های دیگر باید ازشان استفاده کنند.
با تمام احترامی که به مهندسان، پزشکان و تکنسین ها قائل هستم.
فکر می کنم یک کشور می تواند آخر یک روز  اگر لازم بود ، پزشک، مهندس و تکنسین از کشورهای دیگر وارد کنه.
اما روشن فکر ،نویسنده ،کسی که علوم انسانی خوانده، فلسفه می داند،کسی که زبان خوانده ادبیات می داند، را نمی توانیم از کشورهای دیگر وارد کنیم
 واقعا باید بر پایه علوم انسانی در ایران تاکید بشه. باید افرادی باشند که فکر آدم ها را تغییر بدهند.

پی نوشت: 
دوست عزیزی که مهاجرت کردی برای موفقیت و سربلندی ات دعا میکنم
این گفتارها درد دلم بود.
عکس تزئینی است.
پاینده باشید.

#فرارمغزها #علوم_انسانی #فرارنخبگان #کنکور #ایران_برای_همه_ایرانیان #نخبگان #علی_پورهاشمی 
۱۶ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۱
علی پورهاشمی


کودکیمان را

در کوچه های زمان

گم کردیم

و مهربانیمان را در میان

سنگ و آجر آرزوهای بزرگسالی

جا گذاشتیم

جهان امروز

به دلهای مهربان و کودکانه

نیاز بیشتری دارد...!

_

سه چیز . . .

ما سه چیز را در دوران کودکی جا گذاشته ایم

شادمانی بی دلیل

دوست داشتن بی دریغ

کنجکاوی بی انتها

_

#کودکی #مهربانی #دوست_داشتن

۱۰ تیر ۹۶ ، ۲۰:۴۹
علی پورهاشمی

قبل از ،زمستان سیاه نود و دو بیشتر اوقات به کافه می رفتم ، و زمانی که به دیدار دوستانم می رفتم بهترین مکان برای گفت و گوی کافه بود.

کافه را خیلی دوست دارم بخاطر اینکه در کافه با آدم های جدید آشنا می شویم.،به مرور زمان وقتی همش به کافه ای می رویم با آدم ها آشنا و ارتباط برقرار می کنیم. به نظرم کافه محلی است برای تجمع های غیرکاری و یک فضایی خودمانی و صمیمی یک مکانی که امکان دارد با افراد تبادل اندیشه و نظر کنیم.من همیشه فضایی کتاب ،فکر و گفت و گوی را دوست دارم.، گفت و گو یک مسئله بسیار مهمی است که من فکر می کنم در فرهنگ مان خیلی نیاز داریم بهش،ما آدم ها باید باهم حرف بزنیم...

شهرنوش پارسی پور یک رمان دارد به نام عقل آبی که در اواخر رمان به فرهنگ کافه نشینی می پردازد: می گوید چقدر خوب بود در ایران فرهنگ کافه نشینی بیشتر گسترش پیدا می کرد.، فرهنگ تبادل فکر ، تبادل نظر و فرهنگ حضور جمعی در یک جایی خارج از خانه در جایی که میشه درباره خیلی از مسائل حرف زد، فکر کرد و با آدم های جدید آشنا شد.

متاسفانه کافه ایده آل که مدنظر هست در شهر خودم پیدا نکردم..شاید یه کافه ای  یه روزی بزنم اگر شرایط اش فراهم بشه 

پاینده باشید...

#کافه_گردی #کافه #تنهایی #گفتگو #فرهنگ

۰۴ تیر ۹۶ ، ۰۹:۵۰
علی پورهاشمی