نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

فهمیدم ...

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۴۹ ق.ظ

زمان زیادی گذشت

فهمیدم همیشه اونى که میخوام نمیشه...!

فهمیدم هرکسى که با من هست الزاماً دوست ام نیست!

فهمیدم که بى تفاوتى بزرگ ترین زجر و انتقامه ...

فهمیدم اکثریت افراد مذهبی برای منافع شان از دین ، مذهب استفاده می کنند.، ریا کارند و رحم ندارند ...

فهمیدم بیشتر افراد به فکر خود و منافع خودشان هستن و تنها به فکر خود بودن اصلا انسانی نیست...

غرور بزرگ ترین دشمنه... خدا بهترین دوسته... خانواده بزرگ ترین شانسه...

سلامتى بالاترین ثروته...

آسایش بهترین نعمته ...

هرکى زبونش نرمه دلش گرم نیست...

هرکى اخلاقش تنده، جنس اش بد نیست!

هرکى میخنده، بدون درد و غم نیست!

هرکی طبق عرف نیست و دین و ایمان براش اهمیتی ندارد آدم بدی نیست.. ظاهر دلیلى بر باطن نیست...

فهمیدم فرد فحاش و بی تربیت انسان بدی نیست.( تازه خیلی هم با معرفت و باحال هستن مخصوصا بچه پایین شهر هم باشه...)خودش می دونه😃😃

فهمیدم عادت کردن بد چیزی هست...

فهمیدم کسى موظف به آروم کردن من نیست...

فهمیدم جنگ کردن با خیلی ها اشتباه محضه مخصوصا افرادی که نمی خواهند بفهمند و منفعت شان در نفهمیدن هست...

فهمیدم خیلى موقع ها خواسته هایم حتى با گریه و التماس انجام شدنى نیست مثل آمپول زدن در دوران کودکی 😊🙄😊🤣😂😂😂😂😊😊 فهمیدم گاهى اوقات تو اوج شلوغى تنهاترینم...

گاهی اوقات صمیمی ترین فرد زندگی میشه غریبه و دشمن ات...

_


البته از کودکی تا این زمان خیلی چیزها فهمیدم که جرات بیان و حوصله گفتن اش نیست البته بعضی موارد را شنیده بودم ولی خودم باید درک می کردم .،فقط بعضی موارد را گفتم بنویسم تا بفهمم که چقدر زمان گذشت تا بفهمم

زمان خیلی چیزها را مشخص می کنه

#فهمیدم


۹۷/۰۶/۰۴
علی پورهاشمی