نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

پاییز جان ، فصلِ زردِ من

مبادا دلت بگیرد  از این که

کسی نمی خواهد زود تر سر برسی 

مبادا قهر کنی و با لجبازی

بگویی که قصدِ آمدن نداری 

آخر اگر تو نیایی 

این آدم ها رفتن هایِشان، دلتنگی هایِشان‌ و بغض های نشئت گرفته از حالِ بدشان

را گردنِ چه کسی بیندازند؟ 

پی نوشت:

از غصه نپرهیزم ، چون زاده پاییزم

_

دوباره پاییزه فصل تولد من (۲۴آبان یادتان باشه)

😃😃😃 دوباره دل اسیره به یاد رفتن 😟😟😟

۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۶
علی پورهاشمی

ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽﺍﻧﺪ...
ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻣﺸﻐﻠﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺫﻫﻦﻫﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ،
ﻗﻠﺐﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽ ﺍﻧﺪ،
ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ ﺑﺴﺘﻪﺍﻧﺪ!! ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺯﻭ کنیم بهترﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ...
ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺭﺍ...
ﻫﻤﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ‌ایم!
یاﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻟﺬﺗﺒﺨﺶ ﺷﻮﺩ... ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﭘﯿﺮ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗﻠﻔﻦ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻔﺎﻕ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ...
ﺑﺎ ﯾﮏ "ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯾﻢ..."
ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ "ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﯿﻢ..."
ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺳﻌﻲ ڪﻨﯿﻢ ﻫﻮﺍﻱ ﺩﻝ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ بیشتر ﺩﺍشته ﺑﺎﺷﯿﻢ.
ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﻢ!!  
      _  
پی نوشت:خیلی خسته ام این روزها 
وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ

۳۰ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۴۰
علی پورهاشمی
سعی کرده ام همه را دوست بدارم
همه دوست داشتنی اند، هرچند خود نمی دانند!
سعی کرده ام به همه بگویم تو نه شما!
چون احساس شیرین نزدیک بودن می دهد
سعی کرده ام به چشم ها خیره نشوم
چشم هر کسی رازی دارد که پنهان کرده است
سعی کرده ام لبخندی داشته باشم
شاید کسی ببیند و کمی دلش باز شود.
سعی کرده ام دوست بدارم
چون دوست داشتن ساده است
۱۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۳۴
علی پورهاشمی

در بی نهایت شب

ناگهان منم و تمام رویاهای زیبایم  

و دنیایی که هیچ شباهتی به رویاهایم در کودکی ام نداشت

منم با بیست و هفت سال اقامت در این دنیای زجر آور 

که قول داده ام بمانم و برسم 

و عوض کنم روزگارم را

که فراموش کنم زخم هایم را 

و مدارا کنم با آدم هایی که گرفتند آرامشم را.....


۰۵ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۱۲
علی پورهاشمی