یک سال دیگه گذشت
منم یک سال بزرگتر شدم…
یـک سالی که نمی دونم واقعا تونستم بزرگ بشم یا نه
تونستم همونی باشم که هستم
نمی دونم …
شاید اونجوری که می خواستم باشم گاهی نبودم
ولی یکسال بزرگتر شدم…اونم خیلی سریع…
امروز که تولدم هست ، غم های زیادی دارم از بین رفتن روزهای جوانی ام و گاهی بی انگیزه بودن ... و آخرین غم هم زلزله غرب کشورم هست.
نمی دانم چرا هرسال روز تولدم که می شود دل گیر و نگرانم
دل گیر می شوم از این سال هایی که چون باد می گذرد، و من همان پسری ام که گاهی ناامید و اهداف اش را گم می کند..
و نگرانم که نتوانم در زندگی ام اصول اخلاقی که برای زندگی خودم مشخص کرده ام بخاطر خیلی از شرایط اجتماع و برخورد افراد نتوانم پایبند به آن باشم که مهمترین آن مهربانی و دفاع از مظلوم هست.
ولی از یک جهت خوشحالم که هنوز با وجود بدی ها و ظلم های که دیدم هنوز اخلاق و منش خودم را به لطف خدای مهربان حفظ کردم
دعا کنید شرایط زندگی در این اجتماع بی رحم و خشن سبب نشود که اخلاق و منش خودم را زیر پا بگذارم
روز تولدم بهترین ها را برای تان از خداوند مهربان خواهانم
موفق ، سربلند و سلامت باشید
تولدم مبارک