نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

گذر عمر

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

به خودت بیشتر نگاه کن

بیشتر از این ها چهره ات را

در آینه ی قدی اتاقت
تحسین کن
گاهی خودت را
نیمه ی گمشده ی خودت بدان
شاید یکروز دلت برای
امروزت تنگ شد
گذر زمان
از آنچه در آینه میبینی
نزدیک تر است ...
.
پی نوشت:
 گذر عمر خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت...از فکر این که چقدر حرف داشتم و نزدم،چقدر ظلم دیدم،چقدر رفتم و نرسیدم،چقدر دوست داشتم و بیان نکردم،چقدر کار ناتمام دارم...چقدر....

۹۵/۰۹/۰۴
علی پورهاشمی