نوشته های علی پورهاشمی

فرزند پائیز

پسر ایرانم
دلشکسته این سرزمین
گندم وجودم در دورانی قد کشید که هیچ ندیدم
جز ستم...غم...نان...دین گریزی... بی عدالتی
برای بقاء باید درخفاء بمانم نمی دانم تا کی اما این نیز بگذرد
خواهان برابری..، برداری..، وآزادیم
از بازیچه قراردادن دین خسته ام
از تمرکز اجباری قدرت خسته ام
بیزارم از دورنگی و خواهان تحولم و معتقدم به جدایی دین از سیاست
دمکراتم و پایبند به ارزش های الهی

و شعار من زنده باد مخالف من و دعای من برای شماصبوری است

علی پورهاشمی بهار ۸۷

هر سال ...
یک روز...
یک شهر...
هم نوا...
صدا می زند:حسین!!
در انتهای کوچه ای غریب،اما
مردی ...
هم نام تو ..
سالهاست،هر روز،
با یاد تنهایی شکوهمند  تو
شب را به صبح گره میزند....

#کوی_اختر
#میرحسین
#رهنورد
#کروبی
#ننگ_است_فراموشی

۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۵:۰۵
علی پورهاشمی

روز عاشورا غروبش، صبح بیداری است برگردید

های های مردم از بیراهه برگردید برگردید

پرچم دشمن نمایان شد اگر مردید برگردید

ای لباس ظلم را جای عدالت پیرهن کرده

جامه‌ی رنگ و ریای دین و دینداری به تن کرده

کاخ اگر همسایه با دیوار دین باشد خطاکاری است

شمر، شمشیر امیرالمومنین باشد، خطاکاری است

صحنه‌ی آزادگی در خون شناور می‌شود هرجا

باورم کن،  عشق باور می‌شود هرجا

دور، دور دین فروشان است ای فرمانبران ظلم

دور ظلم ظالمان روزی آخر می‌شود هرجا

های های ای کاروان رفته در دامان گمراهی

باز راه کعبه را انگار گم کردید، برگردید

.

پی نوشت:

ظهر عاشورای سال 52 استادشریعتی درحسینیه ارشاد سخن میگفت هنگام ظهر گفت رسم است ظهر عاشورا بر مصایب زینب اشکی بریزیم ولی حال وزندگی ما طوریست که الان زینب باید بحال ما بگرید..ایا تاریخ تکرار شده؟؟

۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۷:۳۲
علی پورهاشمی


بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است


که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است


حسین مظهر آزادگى و آزادى است


خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است


نه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم برو


که این مرام حسین است و منطق دین است


همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است


اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است


ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست


که درک آن سبب عزو جاه و تمکین است


ز خاک مردم آزاده بوى خون آید


نشان شیعه و آثار پیروى این است


پی نوشت: 

ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻮﯼ ﻣﺤﺮﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ...

ﺑﻮﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ...ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ... ﺑﻮﯼ ﻏﺮﺑﺖ ﻭ ﻣﻈﻠﻮﻣﯿﺖ...ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺳﯿﺎﻩ ﭘﻮﺵ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺷﻮﺩ

ﺻﺪﺍﯼ ﺿﺠّﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ

ﻏﻮﻏﺎﺳﺖ ﺩﻟﻢ...

۱ نظر ۱۰ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۰
علی پورهاشمی





امروزصبح که از خواب با صدای فریاد های دانش آموزان از  بلندگو های مدارس اطراف خانه ام از خواب بیدار شدم. یا دوران دانش آموز بودن خودم افتادم که افتخارم این بود و هست که هیچ وقت سر صف صبح گاه مدرسه شعار   مرگ بر ...بر هیچ کشوری نگفتم،ولزومی هم نداشت بگم ما برای زندگی کردن آفریده شدیم نه برای مرگ و کشتن همنوع خودمان من جهانی آرام همراه باصلح و دوستی می خواهم،یادم میاد بعضی از بچه ها وقتی ناظم می گفت جوری فریاد بزنید که صداتون تا آمریکا و انگلیس و اسرائیل بره بچه ها فکر می کردن آمریکا و انگلیس و اسرائیل همین بغل هست چنان فریاد می زدند که صورتشان از خشم قرمز میشد. دوران بدی بود. بجای دوستی و محبت و شادی به ما نفرت یاد می داند. یاد دیالوگی از سریال زیبای شهرزاد افتادم که بابک می گفت:تو مملکت زنده باد و مرده باد فقط میشه خشونت کاشت و تفرقه درو کرد. وقت شعار نیست ، وقت عمل هست ما با بالا بردن سطح علمی و فرهنگی و اجتماعی می توانیم عزت و اقتدار خودمان را به جهانیان نشان دهیم مثل کشور ژاپن... خشونت بس هست ، جنگ بس هست ، تفرقه بس هست ،بیاییم کشوری درست کنیم همراه با شادی و عشق و محبت به قول مربی کودکستانم با هم دعوا نکنیم با هم دوست باشیم ...علی پورهاشمی سوم مهر ماه نود و پنج آغاز سال تحصیلی
۰۳ مهر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
علی پورهاشمی

سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم


چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم


اگر داغ دل بود ما دیده ایم

اگر خون دل بود ما خورده ایم


اگر دل دلیل است آورده ایم

اگر داغ شرط است ما برده ایم


اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم

اگر خنجر دوستان,گرده ایم


گواهی بخواهید:اینک گواه

همین زخم هایی که نشمرده ایم


دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم

.

قیصر امین پور .

آخرین شب تابستان،دوباره پاییزه فصل تولد من

پاییز خوبی پیش رو  داشته باشید دوستان عزیز

۰۱ مهر ۹۵ ، ۰۰:۲۶
علی پورهاشمی


دلــــم "برای سادگی های کودکی ام تنگ شده؛

برای عصرهای تابستانی  و بازی های کودکانه... برای شبهای زمستانی که بدون هیچ دغدغه ای سر بربالش خیال میگذاشتم،...... برای  لحظاتی که  بی هیچ فکر و خیال خواب را  مهمان چشمهای بی گناهم میکردم و تا صبح رویاهای کودکانه و زیبامی دیدم...... "دلــــم "برای آرزوهای کودکی ام تنگ شده


برای خواندن شعرها و کتابهای داستان یکی بود یکی نبود!


برای روزهای خوبی که با مادر بزرگم داشتم و چه زود آن روز ها گذشت... و نوازشهای گرم مادر........ "دلـــم "تنگ شده برای قاصدکهایی  که میگفتند:خبر های خوب می آورد........ "دلــــم "برای حس و حال ناب کودکی وخنده های از ته دل و آرزوهای بی ریایش تنگ شده.... به راستی که چه زود سهم روزهای خوب زندگی یادش بخیر می شود...

.

پی نوشت: به یـــاد دؤران کـــودکی ام ...سبـــک بال از هـَــر انـــدیشه ائ

.


۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۳۳
علی پورهاشمی

.
پی نوشت:
شیخ علاء‌الدوله سمنانی یکی از برجسته‌ترین عرفای ایرانی است که در استان سمنان که زادگاه عارفان نامداری چون "بایزید بسطامی" و "ابوالحسن خرقانی" است،چشم به جهان گشود.شیخ علاءالدوله از بزرگان تصوف ایرانی و از شاعران و نویسندگان سده‌های هفتم و هشتم هجری قمری بود.وی در زمان اباقا و ارغون‌شاه ایلخانی دارای مشاغل دیوانی و سیاسی مهم بود.سلوک و صحبت با شیخ عبدالرحمن اسفراینی از روندهای مهم در زندگی روحانی علاءالدوله بود.شیخ علاءالدوله سمنانی در تصوف معتقد به میانه‌روی بود و در زمینه اجرای دستورهای دین اسلام و سازگاری باورها با اصول دین سخت‌گیر بود.
علّامه شهید مطهّری درکتاب کلیّات علوم اسلامی درباره علاءالدّوله سمنانی می نویسد:
نخست شغل دیوانی داشت، کناره گرفت و در سلک عرفا در آمد و تمام ثروت خود را در راه خدا داد. کتب زیادی تألیف کرده است.در عرفان نظری عقاید خاص دارد که در کتب مهم عرفان طرح می شود.خواجوی کرمانی شاعر معروف، از مریدان او بوده و در وصفش گفته است: 
هر کو به ره علی عمرانی شد
چون خضر به سرچشمه حیوانی شد
از وسوسه عادت شیطان وارست‏
مانند علاءالدّوله سمنانی شد
.
عکس مربوط به پاییز سال گذشته در یک روز ابری

۲ نظر ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۶
علی پورهاشمی



پدر طالقانی از آن قشر روحانیونی نبود که خود را وارث انقلاب بداند و مجاهدت ها و رشادت های مردم را فراموش کند. می گفت: «من به فداکاری این جوان های چپ گرا که جان داده اند احترام می گذارم. من به شخصه به این جور مردم فداکار و مقاوم که کشته دادند و ۲۵ سال و ۳۰ سال زندان بوده اند از جهت انسانیت، نه از جهت مکتب و وابستگی به مکتبی خاص احترام می گذارم.کمونیست ها در این مبارزه سهم داشته اند و شکی در آن نیست. ما با آن ها اختلاف ایدئولوژیکی داریم، نه اختلاف در مبارزه». معتقد بود که که انقلاب از همه مردم شروع شده است و برای همه مردم است و لذا هیچ گروهی یا حزبی حق ندارد برای خود حق بیشتری قایل شود و انقلاب را در انحصار خود درآورد.
‌در نماز جمعه هایی که خطیب آن پدر طالقانی بود آدمی می توانست " وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا " را به عینه ببیند. خطبه های پر صلابت و روشنگرانه اش فوج فوج مردم را به سوی دین فرا می خواند، اما او رفت و خطبای پس از او نتوانستند قدم در راه وی بگذارند و خطبه هایشان منجر به " وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَخرُجونَ مِن دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا " شد.‌به خوبی فهمیده بود که گرچه انقلاب اسلامی کردیم ولی هدف اسلام را تشخیص نداده ایم. در خطبه ی آخرین نماز جمعه اش در سال ۵۸ درد جامعه ی امروز ما را به زیبایی بیان می کند:
«همه می گوییم انقلاب اسلامی. بپرسید هدف از اسلام چیست؟ این گروه، آن گروه، یکفر بعضهم بعضا؛ این آن را تکفیر می کند، این به آن می گوید مرتجع، این به آن می گوید انحرافی. ولی هنوز مشخص نشده اسلامی چه می خواهد، منظور اسلام چیست؟» از زمانی که  پدرطالقانی رفت انقلاب ایران یتیم شد. پدر طالقانی پدری دلسوز برای همه گروه های سیاسی و مذهبی بود، دلسوز،مهربان وفداکار
‌۱۹ شهریور سالگرد پدر طالقانی تسلیت باد.
سی و هفتمین سالگرد در گذشت پدر طالقانی

۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۵۸
علی پورهاشمی


فیلم لانتوری دیدم. خوشحالم که سینما دارد به رسالت خودش یعنی نقد جامعه بر می گرده. خشونت، فقر ،اختلاس،آقازاده ها،دوستان ناباب بیماری روانی و وسواس فکری که همگی از یک جایی در زندگی فرد نشات گرفته و آغاز میشه.از جامعه ،از مدرسه از خانواده به گفته مریم پالیزبان بازیگر فیلم خشونت یک چرخه است..
در مورد فیلم هم میشه گفت:فیلم به سبک مستندهای گزارشی که بیش از هر چیز یادآور برنامه‌های مستند تلویزیونی است، از ورای گفت‌وگو با شاعر، نویسنده، مددکار، وکیل و...به سابقه اعضای گروه خلافکار جوانی به نام لانتوری می‌پردازد که چطور شکل گرفته و فعالیت‌های خود را انجام داده‌اند و در نهایت رویداد ملتهب‌محوری که همان اسیدپاشی و درخواست قصاص است، به عنوان هسته دراماتیک فیلم مطرح می‌شود...
اما نقطه قوت داستان لانتوری را می توان در یک سوم پایانی فیلم و پرداختن به سوژه اسیدپاشی دانست که تماشاگر را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. در این دقایق از فیلم مخاطب به خوبی با زجرهای یک قربانی اسیدپاشی مواجه می شود و از نزدیک فرصت این را می یابد که دنیای این افراد را لمس کند. به نظر می رسد تاکید فیلمساز بر نشان دادن نماهای کلوزآپ از قربانی اسیدپاشی به همین دلیل انجام گرفته تا مخاطب بتواند واقعیت را عریان تماشا کند و تحت تاثیر قرار بگیرد. تا به امروز هیچ اثری در سینمای ایران نتوانسته دنیای فرد قربانی اسید پاشی را با چنین جسارتی به تصویر بکشد.در نهایت می توانم بگویم این فیلم، فیلمی است سخت که عواطف فرد را در بالاترین آستانه تحمل درگیر می کند.از طرف دیگر مجرم مردی است که تمامی داستان درصدد توجیه کردن و آوردن دلایلی است که چگونه در نهایت وی اقدام به این عمل کرده است. زندگی در پرورشگاه، نداشتن خانواده، دوستان ناباب، فقر، عدم آموزش کنترل و مدیریت احساسات و در نهایت بیماری روانی تماما جز عوامل و دلایلی زنجیره واری است که این گونه رفتار را توجیه و به نوعی منطقی خواهد کرد.

۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۳۱
علی پورهاشمی

چند جمله از سخنان امام موسوی صدر  به مناسبت سالگرد فاجعه ای که این عزیز روشنفکر از جامعه مان دزدیده شد...
 انسان ذاتا پاک است ، در. میان انسان ها فرد پست و کسی که نتوان ان را اصلاح کرد یا نتوان با وی همکاری کرد وجود ندارد( امام موسی صدر،کتاب ادیان در خدمت انسان صفحه ی ۲۲۰)
.
وقتی حقیقت اسلام  با زبانی مناسب و نرم ، خود جوامع و مسلمانان پیش از همگان در خواهند یافت درمان همه گرفتاری ها،مشکلات و #عقب_ماندگی هایشان در اسلام هست . بنابر این وظیفه علما در زمان حاضر ارائه ی درست و مخلصانه ی اسلام با قلب و زبان است(شهید صدر، روح تشریع در اسلام،صفحه ی۱۵۶و۱۵۷)
.
.
اقایان عزیز;اگر با خشونت و تصلّب بخواهیم مردم را به حفظ_حدود خود مجبور سازیم ، تا در برابر ما آزادی رفتار و آزادی گفتار و ازادی سوال و مناقشه و مباحثه نداشته باشند ، خود را از حقیقت دور و معالجات فرضی و. خیالی و پیشنهاد های تخیلی کرده ایم. مصلح(اصلاح کننده) قبل از هر چیز باید واقعیت ها را هر چه هم تلخ باشد،درک کند(کتاب نای و نی،صفحه ی۴۶)۰

موسی صدر دین را امری نه حاصل عقده های روانی می داند و منشا دین را امری اصیل و ذاتی در انسان معرفی می کند. به نظر موسی صدر دیدگاه های دانشمندان دیگر درباره منشا دین تغییر کرده است و این مسئله هنوز برجای باقی مانده که انسانی که دین را نمی شناخته است چرا بسوی دین تمایل پیدا کرده است.وی همچنین بر این باور است که دین و علم با یکدیگر به دنیا می ایند و در سرشت بشر زاده شده اند.از نظر صدر، هم دین و هم علم در پیوند دادن انسان با حقیقت و واقعیت نفش دارند چرا که هر دو سعی می کنند تا واقعیت و هستی را رمزگشایی و پرده نمایی کنند.از نظر صدر هر دوی علم و دین در دوران کودکی و جوانی از بیماری خرافات و اساطیر رنج برده اند.از نظر وی فقه به عنوان بخشی از دین باید در خدمت انسان ها باشد تا انسان ها را بسوی خداوند حرکت دهد.وی فقه را قانونی مقدس می دانست که برای حفظ و حراست از حقوق افراد در شرایط مختلف معین شده است.از نظر وی قانون مقدس با توجه به ویژگی های زمانی و مکانی صادر می شود و قانون است و فقیه باید در استنباط های خویش به عقل رجوع کند.وی بر اطلاع فقیه از ارزش های انسان و فهم درست انسان تاکید می کند.وی در کلیسای کبوشیه به این نکته اشاره کرده است که این ادیان هستند که در خدمت انسان هستند نه این که انسان در خدمت ادیان باشد.انسان موجودی دارای اراده و انتخاب آزاد است.وی انسان را موجودی صاحب کرامت و دارای ارزش ذاتی می داند و تقدم انسان بر احکام و مناسک فقهی را قائل است.وی همچنین در زمینه اقتصادی بر این باور است که انسان مقدم بر هرگونه ابزار و سرمایه و وسیله اقتصادی است.در تفکر وی جهان هستی یک امر همگرا و متحد و هماهنگ است.وی تاکید زیادی بر اصل همگرایی در تفسیر هستی شناسی دارد.انسان نیز به عنوان جزیی از جهان هستی بر اساس اندیشه صدر، بایستی با دیگر انسان ها همگرایی داشته باشد.از نظر وی، همچنین اساس و بنیاد هر دینی خداوند و معرفت به خداوند محسوب می شود.از نظر وی عبادت برای خدا و خدمت به رنج دیدگان بر روی زمین اموری جدایی ناپذیراند. از نظر وی میان ادیان الهی همچون مسیحیت و اسلام یگانگی وجود دارد و جدایی میان پیروان این دو دین اصلا معنا ندارد.

پ.ن:
ساعت پنج صبح ده شهریور که خبر از ناپدید شدن امام موسوی صدر منتشر شد در لبنان
1357 #امام_موسی_صدر  برای آخرین بار درحال سوار شدن به خودرو پژو دیده شد...۰
اگر چهل سال است که از سرنوشت او بی خبریم، اما اندیشه و مرامش را که از ما ندزدیده اند!

#غیرت_شیعه#شهید_موسی_صدر#روشنفکر

۱۰ شهریور ۹۵ ، ۰۴:۵۲
علی پورهاشمی